سلام من نادیا هستم
شب امتحان در یک خوابگاه دخترانه ویک خوابگاه پسرانه
اول دختر خانم های گل:
بیست روز قبل از امتحان: وای هنوز هیچی نخوندم، فقط سه بار کتابهایی رو که استاد گفته بود دوره کردم ولی تمریناتشو فقط ۱۵ بار حل کردم.!!!؟؟؟؟؟؟؟//
ده روز قبل از امتحان: خاک به سرم شد، امروز استاد یک کتاب تازه معرفی کرده ومیگه برای ترم بعد درسش میده حالا اگر بلد نباشم چی میشه؟؟؟؟؟!!!!!!
سه روز قبل از امتحان: دختر بدو یه لیوان آب قند درست کن بیار این داره از بین میره !!!! ببین چقدر استرس داریم برای یه امتحان کوفتی، آها... بیا یه خورده از این آب قند بخور سرحال شی خواهر بعد باهم یه بار دیگه تمرینارو حل می کنیم >>> دیگه نگران نباش ایشالا این درس رو هم پاس می کنیم.
و این داستان ادامه دارد تا شب امتحان....
حالا آقا پسرهای گل:
بیست روز قبل از امتحان: می گوم چیزه > میای بریم فوتبال ؟/ مایه یار کم داریم .!!! ؟؟؟ ها میای دیگه.. خب پس سر زمین منتظرتم.
ده روز قبل از امتحان: والا تو که خیلی خوب بازی میکردی ، مو که خیلی کیف کردوم!!!!! حالا یه کاپ هم تو دانشگاه بغلی گذاشتن اسم تونم دادم.
سه روز قبل از امتحان: میگوم این یارو داوره رو باید حالشو بگیریم نمیگذاره یه خطای دم دستی هم بکنیم ها.....
شب امتحان: راستی این شایعه رو شنیدی که میگن فردا امتحان داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میگم حالا اگر راسته که بشینم وقت بگذارم یکم تقلب بنویسم ها..........
======امتحان برگزار می شود=========== نتایج اعلام شده اند
دخترها: واه واه اینم امتحان بود این استاده گرفت؟!؟! آدم از سادگی سوال ها خنده اش می گرفت.
پسر ها : من اگر این استاده ره تو خیابان گیرش بیارم که می دونم چکار کنم >>>> یه سوال جواب دادم اونم نام ونام خانوادگیم بود ؟!!! حالا فک میکنی این درسو پاس میکنیم یا....؟؟؟؟